کارهای مهمی دارم برای سی و یک سالگی که باید انجامشان دهم. دوست بدارم و عشق بورزم و از خودم دور نشوم، با خودم رو راست باشم و بدانم که این چیزها نمی شوم: دکان دار، منظم، آدم .الکی اجازه ندهم گرفت و گیرهای مختلف من را از خودم دور کند. بی نظم تر باشم. از این پلان های علمی و دقیقی که افراد برای آینده شان می ریزند، دوری کنم. "آینده نگری" را دربیاورم و هدیه کنم به آنها که چشم به دوردست های فرو رفته در ناکجای خویش و دنیای خویش دوخته اند. فرصت ها را کمتر از دست بدهم بیشتر هدیه بدهم و ببخشم. دریغ نکنم از خنداندن آدم ها. خوشبختی بزرگیست شاد دیدن دیگران. همه، این سرمایه را ندارند. ساده تر باشم. کوتاه کنم، خلاصه کنم، مینی ماسمالیسم کنم تا می توانم. بروم سر اصل مطلب. بی رحمانه دل بکنم و بریزم دور.شیفته خودم نباشم. به تعریف ها بخندم به فحش ها هم.حالا دیگر حس می کنم وقتی برای تلف کردن ندارم. شاید هم روزی آن قدر جسور شوم که بگویم برای مردن هم وقت ندارم
مــن سالومه هـستم، گرافیک و چاپ خــوندم،گرافیست هستم، با یکی از دوستای خوبـم یک کارگاه طراحی داشتیم به نام کارگاه طـرح وسـپان،اما همه چی تغییر کرد حدود. یکسالیست که با یک معماری که بعضی هاتون میشناسینش گروه معماران و طراحان ادوا را راه انداختیم.خدا رو شکر همه چی روبه راهه اینجا از همه چی می نویسم و حضور شما که آشنا یا غریبه هستید را به دیده منت میـــــنهم
No comments:
Post a Comment