.خوبم . زندگی بی آن که حواسم باشد جریان دارد . صدای پرنده ای اگر بیدارم کرد اول صبح ، یادم می آید هنوز پرنده ای هست و گه گاه لکه ابری توی آسمان . آدم گاهی یادش می رود این چیزهای کوچک قشنگ را ! به خودم می گویم : معجزات تکراری بیمزه ... یعنی این روزها معجزه حتی کسی را سرحال نمی آورد . شاید پرنده ها اگرپارس می کردند من بیشتر خوشم می آمد ، یا اگر جای ابر درخت می رویید از آسمان. خوبم . زندگی جریان دارد . حقیقتا خوشبخت نیستم . شاید چون زیادی در قید و بند خوشبختی ام . آره خوشبخت نیستم اما نمی توانم بگویم بدبختم . همه چیز زیادی معمولی و آرام است . خبری از جر و بحث های معمول نیست . همه کوتاه آمده اند . دعوایی اگر هست بر سر جمع کردن سفره و شستن ظرف های تلنبارشده ست و تمام . که آن هم چندان چنگی به دل نمی زند . زود یکی کوتاه می آید . خوبم . زندگی جریان دارد . دلخوشی های کوچک خودم را دارم . کافه ، کارگاه طرح وسپان، ورق زدن روزنامه های الکی، موسیقی هنوز سرحالم می آورد . دوستش دارم . گاهی که گه گاه خوشحالم می گذارم شاملو بخواند دخترای ننه دریا را و می خوابم آرام. من خوبم . زندگی جریان دارد . عاشق نیستم . بعضی ها را دوست دارم . اما خبری از آن گرمای عشق زیر پوست تنم نیست . تنهایی رابیشتر دوست دارم خوبم . زندگی جریان دارد . آرام ، یکنواخت ، ملال انگیز و گاهی شاد ... گاهی دلم می خواهد توی شلوغی خیابان ها برقصم . بلند بلند آواز بخوانم . گاهی دلم می خواهد پرواز کنم