Monday, November 17, 2008

دیروز و فردا

روزا عین برق و باد میگذرن.گاهی جرات نمی کنم برگردم یه نیگاه به عقب بندازم.می خوام.روزامو بیشتر کنم.دلم تنگ شده واسه 10 صبح.باید روزا زودتر از خواب بیدارشم.نمی دونم.عادت کردم به عجله همه اش در حال عجله ام همش انگار یه کار جامونده دارم می خوام مکث کنم یه نیگاه به دورو برم بندازم گاهی حس می کنم این عجله منو دور کرده آهای زندگی بیا توی دستام می خوام هر روزتو همون روز زندگی کنم.اینقد گیر دیروز و فردا نباشم

کسی کاری داشت ؟؟؟

بین دو دنیا بودن..لحظه هایی که عالم و آدم به کارت کار دارن...اما تو با هیچ کدوم کاری نداری...با یکی کار داری که اصلا حواسش نیست....و اونایی که با من کار دارن من اصلا حواسم بهشون نیست...خیلی خوب بود که توازن برقرار میشد

Wednesday, October 22, 2008

سلام به سی و یک سالگی

کارهای مهمی دارم برای سی و یک سالگی که باید انجامشان دهم. دوست بدارم و عشق بورزم و از خودم دور نشوم، با خودم رو راست باشم و بدانم که این چیزها نمی شوم: دکان دار، منظم، آدم .الکی اجازه ندهم گرفت و گیرهای مختلف من را از خودم دور کند. بی نظم تر باشم. از این پلان های علمی و دقیقی که افراد برای آینده شان می ریزند، دوری کنم. "آینده نگری" را دربیاورم و هدیه کنم به آنها که چشم به دوردست های فرو رفته در ناکجای خویش و دنیای خویش دوخته اند. فرصت ها را کمتر از دست بدهم بیشتر هدیه بدهم و ببخشم. دریغ نکنم از خنداندن آدم ها. خوشبختی بزرگیست شاد دیدن دیگران. همه، این سرمایه را ندارند. ساده تر باشم. کوتاه کنم، خلاصه کنم، مینی ماسمالیسم کنم تا می توانم. بروم سر اصل مطلب. بی رحمانه دل بکنم و بریزم دور.شیفته خودم نباشم. به تعریف ها بخندم به فحش ها هم.حالا دیگر حس می کنم وقتی برای تلف کردن ندارم. شاید هم روزی آن ‌قدر جسور شوم که بگویم برای مردن هم وقت ندارم

Wednesday, August 20, 2008

باز هم خود سوزی

قتل فجيع ضد بشري همچون ساير اشكال اين نوع قتلها حكايت از سو استفاده جنسي وكثيفترين نوع خشونت عليه زنان وشرافت وكرامت انساني آنان است تراژدي دردناكي كه قربانيان آن يعني زنان وكودكان با بيرحمانه ترين شكل ممكن كشته ميشوند. دلبررابه گناه نا كرده سر ميبرند يا قطعه قطعه شده رويش اسيد ميريزند.انار را به جرم دوست داشتن از كوه پرت ميكنند ویا به دليل سواستفاده موجودي پست ورذل خفه ميشوند ؟ ودرد انجاست كه عامل ومسبب اينهمه پستي وخشونت راحت وآسوده بعد از كوتاه مدتي زندگيش را به خير وخوشي از سر ميگيرد وككش هم نميگزد وبا دئانت وپستي به كثافتكاريهاش ادامه ميدهد. راستي اگر اين قربانيان را خانواده وكس وكار نكشند چه بر سرشان خواهد آمد؟ آيا جامعه ومردم متمدن ما از آنها حمايت خواهند كرد ايا جايي هست كه آنان را در خود پناه دهد؟ آيا قانوني حمايتشان خواهد كرد؟ نه آنان بعد از بلايي كه سرشان مياد يا كشته ميشوند ويا طرد شده ازطرف خانواده و رانده شده ازاجتماع يا ازخانه ميزنند بيرون وفرار ميكنند. اوراه كوچه وخيابان ميشوند واز كوچه اعتياد وفحشا وروسپي گري سر در مياورند ويا خودكشي ودردناكترين نوع آن يعني خودسوزي را اخرين چاره دردشان ميدانند. يا اينكه خوشبخترين انها؟؟!! را به زور به عقد مردي همسن وسال پدرشان در مياورند كه زن قبليش نازا بوده ويا همسرش مرده و7-8 تا بچه بي ماد ر را اين بينوا بايد بزرگ كند. خيلي تلخه، نه .اما تلختر و فاجعه بار تر ازهمه اينها سكوت زنان وتشكلهاي مدني و مدافعان حقوق زن وكودك ومردان مدعي مدافع حقوق انساني زنانست. زمانيكه اجازه نميدهند زنان به استاديوم ورزشي برند سر وصداي همه در مياد .وقتي زني همسرش قصد ازدواج مجدد داره دادش به هوا ميره ووقتي از زنان ودختران ميخواهي هويت انساني خودرا باز يابند واز شكل ابزاري وعروسكي براي تبليغ كارخانه هاي سازنده لوازم ارايشي در بيايند و حق و حقوق انسانيشان را طلب كنند در فغان ازادي ناله ها سر ميدهند .اما در مقابل اينهمه جنايت سكوت مرگبار كرده ويا صرفا به نقل خبر مي پردازند. روي سخن من با تحصيلكردها و مدعيان روشنفكرنما است نه زنان ومردان نا آگاه نه كساني كه خشونت عليه زنان را همچون عاملي ژنتيك نسل به نسل كسب كرده و آموخته اند روي سخن من با تشكلاتي است كه ادعا دارند اما كو حركت اعتراضيشان؟ تحليل وتفسيرهايشان كجا رفت؟ تشكلشان ميدان تاخت وتاز رقابتهايشان شده نه احقاق حقوق زنان. تا كي براي منفعت طلبيهامون ترجيح ميديم جنس درجه سوم وچهارم بمانيم وصدامون درنياد وبالبخندي حزين هرنوع ظلم وزور وتوهين وتحقير وجنايت را تحمل كنيم. دوستي در وبلاگش نوشته بود اين جنايت را كه توسط يكنفر قرن سيزده اي انجام شده محكوم ميكنم. اما ما نه در قرن سيزده كه در قرن 21 با پيچيده ترين تكنولوژي و در اوج مدنيت و عصر اتباطات وشكوفايي اينترنت هستيم ولي ساكتيم وبي حركت چون مرداب وقسمت تراژديك تر مسئله يعني سكوت مرگبارمان است.

Friday, July 18, 2008

چقدر راست ميگفت قيصر امين پور : كه ناگهان چه زود دير مي شود

پدر دلسوز خواهران غریب ، پدر خوانده ی فیلم حکم، دکتر پیر و فرتوت رئیس،راننده ی اتوبوس شب هامون جاودان سینمای ایران خسرو شکیبائی بامداد امروز به دیار باقی شتافت. روحش شاد ویادش جاودانه...

Saturday, May 10, 2008

بهاری و ماندگار باشید

بهار من امسال خودش را با بوی خوش تو برایم تعریف می کند.بودن تو شب عید مرا خوش رنگ کرده است

Friday, February 15, 2008

بیا مرا ببر به من

روزهاي عجيبيه، هزار تا کار و برنامه داري ولي ترجيح ميدي تو رخوت اين روزها غرق بشي و همه رو حواله بدي به سال آينده!!.هيچکي سرجاش نيست ... همه مشغول بدو بدو آخر سالند و اگه بشه، تموم کردن کارهاي نيمه تمام.حتي تقويم محبوبم که آرميده کنار کامپيوتر و گذشت هر هفته رو با يک جمله طنز بهم خبر ميده، آخرين برگ از گذشت اين سال رو با اين جمله تموم کرده که "آخر ساله... ديگه عرضي نيست" . انگار تقويم هم بي تحمل و کم صبر شده.کلي حرف تو کله ام و کلي سوژه براي نوشتن، ولي انگار دستهام با يک ريسمان نامرئي بهم بسته شده و هيچ جمله منسجمي به ذهنم نمي رسه که تايپ کنم.سال 86 برخلاف 85 که ثانيه شماري مي کردم براي تموم شدنش، سال خيلي خوبي بود پر از هيجان و اتفاقات تا بحال تجربه نشده، همه چيز زيبا و دوست داشتني بود ....نوروز يك قرار داد است و بهار يك واقعيت؛ و اين قشنگ‌ترين قرار دادي است كه با واقعيت گره خورده‌است پس آن‌را گرامي مي‌داريم و غنيمت. بهاري و ماندگار باشيد