تو باور نکن هرکی بهت گفت پیشت میمونم، پیشت می مونه
می خواهم بروم، جائی که « غریزه ی تو» بر من حاکم نباشد و « غریزه ی من» به ابتذال محکوم نشود.می خواهم بمانم، جائی که « تن» بر « من » برتری نداشته باشد و « من » به بی انصافی متهم نگردد. می خواهم بشنوم ، حرفهای معقول خدا را جائی که «خدای تو» با «خدای من» یکسان تعبیر شود.می خواهم بمیرم ، برای چشمــهائی که راست میگویند که «بیزارند» جائی که «اشک» حربه ی تلخ «عشق» نمی شود. می خواهم تنفس کنم ، جائیکه « هوای جهنمی دوست داشتن » به «برزخ بلاتکلیفی» تبدیل نگردد...خدای من ! بر اساس کدام قانونت مرا زن آفریدی ؟! و در کدام محکمه ی عادلانه ات مرا به دوزخ خواهی افکند ؟ با من، هر چه میکنی، بکن اما از خودت ناامیدم مکن
مــن سالومه هـستم، گرافیک و چاپ خــوندم،گرافیست هستم، با یکی از دوستای خوبـم یک کارگاه طراحی داشتیم به نام کارگاه طـرح وسـپان،اما همه چی تغییر کرد حدود. یکسالیست که با یک معماری که بعضی هاتون میشناسینش گروه معماران و طراحان ادوا را راه انداختیم.خدا رو شکر همه چی روبه راهه اینجا از همه چی می نویسم و حضور شما که آشنا یا غریبه هستید را به دیده منت میـــــنهم
No comments:
Post a Comment