Monday, September 7, 2009

یادش بخیر

همه این روزها که نبودم ، همین جاها فقط میخوندم و هی می چرخیدم و می چرخیدم به روزهایی فکر میکنم که چه زود به زوذ همه چیز به روز میشد و بعضی وقتها چه بی دلیل!آدم ها تغییر میکنند و بعضی ها می آیند که بمانند ، می آیند که حک شوند و مثل لالایی و نوازش مادر در دلت باقی می مانند حتی اگر هم دور باشند و غربت نشین وقتی صدایشان را میشنوی دلت از صدایشان شیرین میشود،به یک سنی که میرسیم سوا میکنیم و کنار میگذاریم بدون ترس از تنهایی ...بدون ترس از قضاوت دیگران .در این چندین سال تنهایی که گدشت یاد گرفته ام خوب ببینم ،بررسی کنم و با هر سلامی که پشت بندش یک یادش بخیر است دلم نلرزد .یاد گرفتم خلوت زندگی کنم

No comments: