Saturday, September 15, 2007

مگه نه مامان

اگر فرصت داشتم که کودکی را بزرگ کنم؛به جای آنکه انگشت اشاره ام را به سمت او بگیرم در کنارش انگشتهایم را در رنگ فرو می بردم و نقاشی می کردم. به جای غلط گیری به فکر ایجاد ارتباط بیشتر می بودم .بیشتر از آنکه به ساعتم نگاه کنم به او نگاه می کردم.سعی می کردم بیشتر به او توجه کنم و در باره اش کمتر بدانم. به جای اصول راه رفتن اصول پرواز کردن و دویدن را با او تمرین می کردم .از جدی بازی کردن دست بر می داشتم و بازی را جدی می گرفتم .در مزارع بیشتر می دویدم و به ستارگان بیشتر خیره می شدم. بیشتر در آغوشش می گرفتم و کمتر او را به زور می کشیدم. کمتر سخت می گرفتم و بیشتر تاییدش می کردم اول احترام به خود را در او می ساختم و بعد خانه و کاشانه اش را.و بیشتر از آنکه عشق به قدرت را یادش بدهم قدرت عشق را یادش می دادم.چه زود همیشه دیر می شود!مگه نه مامان ؟؟؟ ۳۰ سال گذشت

No comments: